خوش به حال غنچههای نیمهباز...
امسال، بهارم آرامتر شده. حالش خوب است. دلش قرص و محکم است و به همهی شکوفههایی که میشکفند، از لبخندهای مادر و خواهرم گرفته تا غنچههای نیمه باز کوچهی نهم، لبخند میزند.
امسال یاد گرفتم خودم را بیشتر دوست داشته باشم. هیچ چیز را خیلی جدی نگیرم، عشق بورزم و از ایستادن سر راه نسیم مهر آدمها، لذت ببرم.
امسال یاد گرفتم تنها کسی که میتوانم تغییرش دهم، خودم هستم.
امسال یاد گرفتم نیاز به هیچ توضیحی برای هیچ کسی نیست. در مقابل چیزی که نمی خواهم، هر چیزی که باشد، لبخند بزنم و یک ببخشید محترمانه و یک نهی قاطع.
امسال یاد گرفتم مسئول شاد کردن همه نیستم.
امسال یاد گرفتم چیزی که فکرش را میکردم همچنان درست است: تلاش و تلاش و تلاش و در نهایت رسیدن به نتیجه. نتیجه میتواند موفقیت باشد یا تجربه.
امسال یاد گرفتم عشق، چیزی نیست که فکرش را میکردم. بسیار مهربانتر و نرمتر و دلنشینتر است.
امسال، در آخرین لحظهها، آموختم به هر چیزی لبخند بزنم، به من لبخند برمیگرداند و اخمهایم را برای هر چیزی در هم کنم، برایم رو ترش میکند و خشمگین میشود.
امسال، فهمیدم تلاش برای خوبتر شدن، درستتر فکر کردن و باور به کمک گرفتن از آدمهای درست در این راه، مسیر درستی بوده و همیشه مسیر درستی خواهد بود. نشستن و نک و ناله کردن و شکایت از اتفاقات و آدمهای نادرست توی زندگی، هیچ چیز را تغییر نخواهد داد ...
- ۱ نظر
- ۲۴ اسفند ۹۵ ، ۱۷:۳۷