رنگ سفید
چهارشنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۹، ۱۰:۱۷ ب.ظ
تو اینجا را نمیخوانی. مهم هم نیست. خودم برایت میگویم. هر روز. هر دقیقه. هر ثانیه. هر لحظه...
توی این زندگی، خوشبخت بودهام که کسی مثل تو کنارم هست. این را وقتهایی بیشتر از همیشه میفهمم که نامهربانها روزهایم را سیاه میکنند و برگشتن به خانه، برگشتن به تو، سفیدترین رنگ روزهایم است... چای میریزم با عطر هل و دارچین، مَسَپَنهایی که مخصوص خودت گرفتهام را میآورم تا با هم بخوریم و روز، به همین زیبایی و سادگی تمام میشود.
پ.ن: کاش میتوانستم بروم بالای منبر و یک موعظهی درست و حسابی بکنم در باب "زندگی متاهلی". اما از آنجا که در زمان مجردی این جور حرفها توی گوشم نمیرفت و گمان میکردم "درست" همان است که من فکر میکنم، به گمانم چنین موعظهای هم دردی را از کسی دوا نخواهد کرد.
- ۹۹/۱۱/۲۹
شما بگو، حالا شاید گوش شنوایی پیدا شد :)