مرا هزار امید است و هر هزار تویی...
شنبه, ۵ تیر ۱۳۹۵، ۰۱:۴۱ ق.ظ
سعیده نوشته بود: "چو بید بر سر ایمان خویش میلرزم..."
این جمله را که خواندم موبایل را انداختم یک طرف و سرم را فرو کردم توی بالشم... حس کردم همین یک جمله توصیف تمام وضعیت امشب من است. همین یک جملهی کوتاه: چو بید بر سر ایمان خویش میلرزم...
امشب احساسی که کردم این بود: وحشت مطلق. از خیلی چیزها ترسیدم. خیلی چیزها را باور نمیکردم. هنوز هم باور نمیکنم. فقط پشت سر هم تکرار میکنم یا مونِسی عند وحشتی...یا مونِسی عند وحشتی...
خستهام...
کاش دوباره آفتاب بزند...
- ۹۵/۰۴/۰۵