تَرَکها
داشتم پادکست جافکری گوش میدادم. آقای مهمان گفت هواپیماها وقتی خیلی بهشان فشار وارد میشود، ترکهای ریزی برمیدارند. آنقدر ریز که اصلا نمیشود دیدشان. نمیشود ردشان را گرفت. بعد به یک جایی میرسد که این ترکها زیاد و زیادتر میشوند. آنقدر که ناگهان -بدون هیچ پیشزمینهی احتمالی از دید خلبان- هواپیما میشکند، از کار میافتد و دیگر نمیشود هیچجوره بلندش کرد.
خانم میم گفت تو چندتا سنگ خیلی بزرگ را با هم برداشتی. سنگهای خیلی خیلی بزرگ. آدمها گاهی یکیاش را هم به زور و زحمت برمیدارند و چند وقتی طول میکشد یاد بگیرند با آن سنگ بزرگ در دست، تعادل زندگیشان به هم نخورد. حتی اگر یکی از این سنگها هم نبود،شاید میتوانستی دوتای دیگر را به سرانجام برسانی. میگوید توی این مدت، فشارهای زیادی را تحمل کردی. اما نادیدهیشان گرفتی. خودت میفهمی که چقدر نادیدهیشان گرفتی؟ متوجه این هستی که چقدر با خودت بد کردی؟ ترک برداشتی دختر. ترک برداشتی. ترکها کوچک بودند. ترکهای خیلی کوچکِ خیلی زیاد. چیز عجیبی نیست که بعد از سه سال شکستی. از خودت، جسمت، روحت، چه توقعی داشتی؟ که همچنان ایستاده به راهش ادامه دهد؟ با شیارهای ریزی که از درون بزرگ و بزرگتر میشدند؟
خانم سین توی ایسنتاگرامش نوشته بود همیشه اولویتهای زندگیام به این ترتیب بوده: خانواده و بعضی ازدوستها. سلامتی جسم و روان خودم، کار و خلاقیت... راستش بقیهی چیزی که نوشته بود را یادم نمیآید. چون همینجا از خودم پرسیدم دختر! سلامت جسم و روان خودت چندمین اولویتت است؟ پنجمی،ششمی، هفتمی، هشتمی...؟
یک جا توی مسابقهی بندبازی، عصار به یکی از گروهها گفت مهم نیست مردم چی دوست دارند. شما باید چیزی رو خلق کنید که خودتون دوستش دارید. چیزی که از دل و فکر و روح خودتون بیرون اومده باشه. مخاطب شما باید شما رو پیدا کنه... هرقدر کم.
زندگی هم همین است. مهم نیست آدمها راجع به سرفصلهای اصلی زندگی ما چی فکر میکنند. راستش اصلا مهم نیست. توی این دنیا به هرکسی یک سنگ قیمتی دادهاند و گفتهاند بتراش. هرجوری که دوست داری و فکر میکنی قشنگ میشود. تو سنگ خودت را داشتی، تراشیدی، صیقل دادی... آنطور که خودت دوست داشتی. بیانصافی است مصرانه به من بگویی چطور سنگ خودم را بتراشم. من باید آنطور بتراشمش که فکر میکنم از نظر من زیباست. چون آخرش هم خودم باید لذت ببرم از تماشایش. از مرورش. از نتیجهی این همه کندن و صیقل دادن....
صدای باران میآید. صدای باران...
ترکها را کاریشان نمیشود کرد. فقط میشود بینشان را طلا گرفت...
- ۰ نظر
- ۲۳ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۲:۵۲