تا حالا پشت سرتان را نگاه کردید ببینید در این مدتی که گذشته نسبت به خودتان چه حسی داشتید؟ همیشه که نباید احساساتمان را نسبت به آدمها و اتفاقات آن بیرون را بسنجیم. تا حالا خودتان را بغل کردهاید؟ نوازش کردهاید؟ اصلا میدانید چه کیفی دارد آدم دستهایش را دور خودش حلقه کند و به خودش حرفهای آرامبخش بزند؟
آدم تنهاست. آدم هرکاری هم بکند، هزارتا رفیق شفیق گرمابه و گلستان و یار و معشوق هم که داشته باشد،تنهاست. به نظر من هرچه زودتر این را بفهمیم، زندگی آسانتر میشود. آدمهایی که توی مسیر زندگی همراهمان میشوند، "همراه" ما هستند و این، چیزی از تنهایی درونیمان نمیکاهد.
نمیدانم چرا وقتی حرف از تنهایی میشود همه غصهیشان میشود. در نظر من تنهایی، یکی از زیباترین نعمتهاست. تنها میشوی، سکوت میکنی و آن وقت است که اگر گوش شنوا داشته باشی،صدای درون تو بلند میشود. نجواهای روحت، زمزمههای خالصت و هر آنچه که چیزی ورای هیاهوهای دنیای پر هیاهوی امروز است، شروع به سخن گفتن میکند.
با خودتان دوست شوید. لذت عمیق دوست شدن با خودتان را بچشید. به خاطر آدمها، عشقها، خاطرهها، موقعیتها و هر آن چیزی که در نظرتان میبایست میشده و نشده، خود نازنینتان را سرزنش نکنید. با خودتان،با تنهاییتان رفیق شوید تا روحتان شفاف و زلال شود، تا هرآنچه پیش میآید از شما عبور کند، بگذرد... بدون اینکه ذرهای از غبارش بر دامن روح زیبای شما بنشیند....